حافظانِ وحی
حافظانِ وحی

حافظانِ وحی

ایثار و از خودگذشتگی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

جلسه پنجاه و سوم

وَالَّذِینَ تَبَوَّؤُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِن قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴿۹﴾ - سوره مبارکه الحشر

ترجمه: و [نیز] کسانى که قبل از [مهاجران] در [مدینه] جاى گرفته و ایمان آورده‏اند هر کس را که به سوى آنان کوچ کرده دوست دارند و نسبت به آنچه به ایشان داده شده است در دلهایشان حسدى نمى‏یابند و هر چند در خودشان احتیاجى [مبرم] باشد آنها را بر خودشان مقدم مى‏دارند و هر کس از خست نفس خود مصون ماند ایشانند که رستگارانند.

 

سلام علیکم

 

معانی لغات:

وَالَّذِینَ: و کسانی که

تَبَوَّؤُوا: جای گرفتند(در)

الدَّارَ: سرا،خانه (منظور مدینه است)

وَالْإِیمَانَ: ایمان آوردند

مِن قَبْلِهِمْ: از قبل آنها(مهاجران)

یُحِبُّونَ: دوست می دارند

مَنْ: هرکس که

هَاجَرَ: مهاجرت کرد

إِلَیْهِمْ: به سوی آنها

وَلَا یَجِدُونَ: و نمی یابند

فِی صُدُورِهِمْ: در دلهای خود

حَاجَةً: حاجت، نیاز

مِّمَّا: درباره ی آنچه (مخفف من+ما)

أُوتُوا: (به مهاجران) داده می شود

وَیُؤْثِرُونَ: و مقدم می دارند

عَلَى أَنفُسِهِمْ: بر خودشان

وَلَوْ: و هرچند

کَانَ بِهِمْ: باشند به آن

خَصَاصَةٌ: نیازمند، محتاج

وَمَن: و هرکس

یُوقَ: نگاه دارد

شُحَّ: (از) بخل، حرص

نَفْسِهِ: نفسش را 

فَأُوْلَئِکَ: پس آنان

هُمُ الْمُفْلِحُونَ: رستگارانند        

 

-شان نزول: ٣ شان نزول احتمال داده شده:

١)  ابن عباس می گوید پیامبر گرامى اسلام(ص) روز پیروزى بر یهود بنى نضیر به انصار فرمود: اگر مایل هستید اموال و خانه ‏هایتان را با مهاجران تقسیم کنید و در این غنائم با آنها شریک شوید و اگر مى‏ خواهید اموال و خانه‏ هایتان از آن شما باشد و از این غنائم چیزى به شما داده نشود؟! انصار گفتند: هم اموال و خانه‏ هایمان را با آنها تقسیم مى‏ کنیم، و هم چشم داشتى به غنائم نداریم و مهاجران را بر خود مقدم مى‏ شمریم. آیه فوق نازل شد و این روحیه عالى آنها را ستود.

 

٢) شخصی خدمت پیامبر(ص) آمد و عرض کرد: گرسنه ‏ام، پیامبر(ص) دستور داد از منزل غذایى براى او بیاورند، ولى در منزل حضرت غذا نبود، فرمود: چه کسى امشب این مرد را میهمان مى‏ کند؟ مردى از انصار (حضرت علی علیه السلام) اعلام آمادگى کرد و او را به منزل خویش برد، اما جز مقدار کمى غذا براى کودکان خود چیزى نداشت، سفارش کرد غذا را براى میهمان بیاورید و چراغ را خاموش کرد و به همسرش گفت: کودکان را هر گونه ممکن است چاره کن تا خواب روند، سپس زن و مرد بر سر سفره نشستند و بى آنکه چیزى از غذا در دهان بگذارند دهان خود را تکان مى‏ دادند، میهمان گمان کرد آنها نیز همراه او غذا مى‏ خورند، و به مقدار کافى خورد و سیر شد، و آنها شب گرسنه خوابیدند، صبح خدمت پیامبر(ص) آمدند پیامبر(ص) نگاهى به آنها کرد و تبسمى فرمود(و بى آنکه آنها سخنى بگویند) آیه فوق را تلاوت کرد و ایثار آنها را ستود. باید توجه داشت که داستان اول ممکن است شان نزول آیه باشد، ولى دومى نوعى تطبیق پیامبر(ص) است که در مورد این میهمانى ایثارگرانه آیه را تلاوت فرمود، بنا بر این نزول آیات در مورد انصار منافاتى با میزبان بودن على(ع) ندارد.

 

٣) بعضى گفته ‏اند این آیه در مورد جنگجویان "احد" نازل شده که هفت نفر از آنها سخت تشنه و مجروح بودند، کسى آبى به مقدار نوشیدن یک نفر آورد و سراغ هر یک رفت به دیگرى حواله داد، و او را بر خود مقدم شمرد و سرانجام همگى تشنه جان سپردند و خداوند این ایثارگرى آنها را ستود.

 

-«تبوّؤ» از ماده (بواء) (بر وزن دواء) در اصل به معنى مساوات اجزاء مکان است، و به تعبیر دیگر صاف و مرتب کردن یک مکان را (بواء) مى گویند، این تعبیر کنایه لطیفى است از این معنى که جمعیت انصار مدینه قبل از آنکه پیامبر(ص) و مهاجران وارد این شهر شوند زمینه هاى هجرت را فراهم کردند، و همانگونه که تاریخ مى گوید آنها دو بار در عقبه (گردنه اى نزدیک مکه) آمده، و مخفیانه با پیامبر خدا(ص ) بیعت کردند، و به صورت مبلغانى به سوى مدینه بازگشتند، و حتى یکى از مسلمانان مکه را بنام (مصعب بن عمیر) به عنوان مبلغ همراه خود به مدینه آوردند تا افکار عمومى را براى هجرت پیامبر(ص) آماده سازند.

بنابراین نه تنها خانه هاى ظاهرى را آماده پذیرائى مهاجران کردند که خانه دل و جان و محیط شهر خود را تا آنجا که مى توانستند آماده ساختند.

 

-«خصاصة»، به فقرى که سبب شکاف زندگى شود گفته مى‏ شود .

-«یوق» از «وقایه» به معنى حفاظت و کنترل است. کلمه «یوقَ» مجهول آمده، زیرا بازدارنده، خداوند است.

-«شُحّ» چنانکه راغب در مفردات مى گوید به معناى بخل همراه با حرص است که بصورت عادت درآید.

-در کنار بهره‏ مند کردن مهاجران از فیئ(اموال و غنائمى که از غیر طریق جنگ عائد مسلمین مى شود) در آیات قبل سوره، خداوند به ستایش انصار و مردم مدینه مى‏ پردازد که آنان، هم خانه‏ هایشان را براى مهاجران آماده کردند و هم ایمانشان را کامل نمودند که تمام دستورات را بدون دغدغه عمل نمایند.

 

-تعبیر (من قبلهم) نشان مى دهد که اینها همه قبل از هجرت مسلمانان مکه بوده است، و مهم همین است .

مطابق این تفسیر انصار مدینه نیز جزء مستحقین این اموال بودند، و این منافات با آنچه از پیغمبر اکرم(ص) نقل شده است که تنها به دو یا سه نفر از طایفه انصار از اموال بنى نضیر بخشید، ندارد، زیرا ممکن است در میان انصار افراد مسکین و فقیر غیر از آن چند نفر نبوده، در حالى که شرط قبول این اموال فقر و نیاز بوده است، به عکس مهاجرین که اگر هم مصداق فقیر نبوده اند مصداق "ابن السبیل" محسوب مى شدند.

-در حدیث مى‏ خوانیم: امام جواد(ع) از اول شب تا صبح فقط یک دعا مى‏ کرد: «الّلهم قنى شُحّ نفسى» (خدایا مرا از بخل حفظ کن)

«فقلتُ جعلتُ فداک ما سمعت تدعو بغیر هذا، فقال‏ علیه السلام فاىّ شئ اشدّ من الشحّ»

(گفتم: جانم به فدایت، من جز یک دعا از شما نشنیدم! امام فرمود: چه چیزى خطرناک ‏تر از بخل است.)

 

-در حدیث دیگرى مى ‏خوانیم: «لا یجتمع الشحّ و الایمان فى قلب رجل مسلم»

(ترجمه: بخل و ایمان در یک دل جا نمى ‏گیرد.) نجات از بخل، با کمک و امداد الهى ممکن است.

 

-در ستایش از گروهى، نباید از گروه دیگر غافل شد تا ایجاد حساسیّت شود. در آیه قبل (٨ حشر) از مهاجرین ستایش شد و این آیه از انصار ستایش مى ‏کند.

 

-مهم‏ تر از مهمان ‏دوستى، مهاجر دوستى است، زیرا مهمان چند روزى بیشتر نیست، ولى مهاجر مدّت ‏ها خواهد ماند!

 

-در تجلیل، سلسله مراتب و سوابق حفظ شود. اول مهاجران(٨ حشر)، بعد انصار (٩حشر) و در آیه بعد از تابعین ستایش شده است.(١٠ حشر که درس دادم)

 

-ایثار، یک کمال است امّا نباید موجب خروج از حدّ اعتدال شود، چنانکه قرآن در آیه ٦٧ سوره فرقان، در وصف عباد الرّحمن مى‏ فرماید: «وَالَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا»، (ترجمه: عبادالرحمن در انفاق، نه زیاده ‏روى مى‏ کنند و نه کوتاهى، بلکه راهى میانه را در پیش مى‏ گیرند.) این آیه رو هم درس دادم

 

-سپس به سه توصیف دیگر که بیانگر کل روحیات انصار مى باشد پرداخته، چنین مى گوید:

-(یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ) (آنها چنان هستند که هر مسلمانى را به سوى آنها هجرت کند دوست دارند)

و در این زمینه تفاوتى میان مسلمانان از نظر آنها نیست، بلکه مهم نزد آنان مسائله ایمان و هجرت است، و این دوست داشتن یک ویژگى مستمر آنها محسوب مى شود.

 

-(وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُوا)(دیگر اینکه آنها در درون سینه هاى خود نیازى نسبت به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمى کنند)

نه چشم داشتى به غنائمى که به آنها داده شده است دارند، و نه نسبت به آنها حسد مى ورزند و نه حتى در درون دل احساس نیاز به آنچه به آنها اعطا شده مى کنند، و اصلا این امور به خیال آنها نمى گذرد، و این نهایت بلند نظرى و بزرگوارى انصار را نشان مى دهد.

 

(وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ) (آنها مهاجران را بر خود مقدم مى دارند هر چند شدیدا فقیر باشند)

و به این ترتیب (محبت) و (بلندنظرى) و (ایثار) سه ویژگى پُرافتخار آنها است .

 

-در حدیثى مى خوانیم که امام صادق(ع) به یکى از اصحاب خود فرمود:

اتدرى ما الشحیح (آیا میدانى شحیح کیست؟!)

او در جواب عرض مى کند: هو البخیل(منظور بخیل است)

امام فرمود: الشح اشد من البخل، ان البخیل یبخل بما فى یده، و الشحیح یشح بما فى ایدى الناس و على ما فى یده، حتى لایرى فى ایدى الناس شیئا الاتمنى ان یکون له بالحل و الحرام، و لایقنع بما رزقه الله عزوجل

(شح از بخل شدیدتر است، بخیل کسى است که در مورد آنچه دارد بخل مى ورزد، ولى شحیح  هم نسبت به آنچه در دست مردم است بخل مى ورزد و هم آنچه خود در اختیار دارد، تا آنجا که هر چه را در دست مردم ببیند آرزو مى کند آنرا به چنگ آورد، خواه از طریق حلال باشد یا حرام و هرگز قانع به آنچه خداوند به او روزى داده نیست.)

-در حدیث دیگرى مى خوانیم :

لایجتمع الشح و الایمان فى قلب رجل مسلم!، و لایجتمع غبار فى سبیل الله و دخان جهنم فى جوف رجل مسلم !

(بخل و حرص و ایمان در قلب مرد مسلمان جمع نمى شود، همانگونه که غبار راه جهاد و دود جهنم در درون یک انسان مجتمع نمى گردد)

 

-از آیه فوق به خوبى استفاده مى شود که ترک بخل و حرص انسان را به رستگارى مى رساند، در حالى که آلودگى به این صفت مذموم کاخ سعادت انسان را ویران مى سازد. 

-بستر سازى براى ارائه خدمات به دیگران یک ارزش است. «تَبَوَّؤُوا الدَّارَ» کسانی که شرایط را برای کمک و خدمت کردن به مردم فراهم میکنند ارزشمندند.

 

-هم ظاهر آراسته لازم است و هم باطن. «تَبَوَّؤُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ»

-محبّت به اهل ایمان مرز و بوم ندارد. «یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ»

-از ایثار و روحیات خوب دیگران نام ببرید. «یُحِبُّونَ ... یُؤْثِرُونَ»

-دوستى پایدار آن است که به خاطر کمالات، افراد را دوست بداریم، نه به خاطر نام و قبیله و چشم‏ داشت. «یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ»

-براى رشد نیکى ‏ها از عواطف بهره بگیریم. «هَاجَرَ إِلَیْهِمْ» (به جاى «هاجر الى الرسول») گفته است بسوی آنها مهاجرت کردند نه به سوی رسول الله(ص)

-تظاهر به کمال ارزش ندارد، کمال آن است که در عمق جان باشد. «لَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً» آنها قلبا هیچ احساس مسد و بخلی نداشتند نه اینکه وانمود کنند.

-خداوند از افرادى که حسد ندارند ستایش مى ‏کند. (معمولاً حسادت‏ ها به هنگام تقسیم مال جلوه مى ‏کند. با اینکه پیامبر، فیئ را تنها به مهاجران داد ولى انصار چشم ‏داشتى نداشتند.) «لَا یَجِدُونَ ... مِّمَّا أُوتُوا»

-طبع بلند و دید وسیع مورد ستایش قرآن است. «لَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً» بدون هیچ چشم داشتی و با دل وجان کمک کردن ارزشمند است.

-اظهار دوستى کافى نیست، دوستىِ عملى لازم است. «یُحِبُّونَ ... وَیُؤْثِرُونَ»

-بخشش از سر سیرى کمال نیست، بخشش با وجود نیاز مهم است. «یُؤْثِرُونَ ... خَصَاصَةٌ»

-رستن از بخل، مایه رستگارى است. «مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»

 بخل با نفس عجین است. اگر کسى از بخل دور شود نه تنها از مال بلکه از جان نیز مى ‏تواند بگذرد. «یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ»

و بخیل، رستگار نمى ‏شود. «مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»

 

تکلیف امروز دوستای عزیزم:

حفظ آیه به همراه ترجمه و کاربرد

 

التماس دعا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد