حافظانِ وحی
حافظانِ وحی

حافظانِ وحی

پاسخ به سوال دوستان (شماره 22- پاسخ به شبهه تو انسان باش نمیخواهد مسلمان باشی)

تو انسان باش
نمیخواهد مسلمان باشی...!

در هفته ,در ماه... یک فقیر را سیر کن نمیخواهد روزه بگیری!
باخدایت هر روز حرف بزن... شکرگزارش باش با زبان خودت فارسی... خدا میفهمد حرفهایت را,نترس خدا عرب نیست!!!
توحق کسی را نخور...دلی رانشکن...غمگین را شاد کن...
مریض را مداوا...

تو به اندازه ی توانت خوب باش و خوبی کن!!!
بخدا خدا همینجاست در دل تو در افکارت!

نه در دینت نه در مذهبت نه در نمازت نه احادیث!!!!

در پاسخ به این متن باید گفت:
این متن ظاهرا به زیبایی میگوید انسان باش.اما تنها به برخی خصوصیات انسان بودن پرداخته!
انسان بودن حداقل سه مقوله داره:
1- تلاش برای تعالی و پیشرفت خود
2- تلاش برای تعالی نزدیکان خود
3-تلاش برای تعالی و پیشرفت جامعه
که البته در این متن هم بصورت جزیی به برخی از اقسام این پیشرفتها پرداخته.اما اینها کامل نیست.
تمام خصوصیاتی ک برای یک انسان در این متن آمده همون اخلاقیاتی است که اسلام به اون در احکامش اشاره کرده البته بصورت کامل تر.

اولا اگر اسلام میگه روزه بگیر فقط نمیخواد که تو گرسنگی و تشنگی بکشی!این فقط ظاهر ماجراست.

طبق آیات قرآن روزه واجب است:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ﴿ ۱۸۳بقره

اى کسانى که ایمان آورده‏اید روزه بر شما مقرر شده است همان گونه که بر کسانى که پیش از شما [بودند] مقرر شده بود باشد که پرهیزگارى کنید ( ۱۸۳)

در این آیه نتیجه ی نهایی روزه گرفتن رو "تقوا" معرفی کرده. انسانی متقی است که با نفس خود مبارزه کند، به فکر دیگران باشد، به نیازمندان جسمی و روحی یاری برساند، حق کسی را نخورد،دلی نشکند و... نه صرفا روزه ی ظاهری بگیرد. پس این کوته فکریه که گمان کنیم منظور اسلام از روزه فقط گرسنگی کشیدنه.چون هر ظاهری دارای باطنیه.ظاهر چیزیست که میبینیم و نخوردن و نیاشامیدن اما باطن یعنی تلاش برای رسیدن به تقوا.

ثانیا نماز خواندن هم طبق آیات متعدد قرآن کریم امری ست واجب:

فَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ إِنَّ الصَّلاَةَ کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَّوْقُوتًا ﴿نساء۱۰۳

نماز را [به طور کامل] به پا دارید زیرا نماز بر مؤمنان در اوقات معین مقرر شده است (۱۰۳)

منظور اسلام از نماز خواندن هم فقط خم و راست شدن نیست.

کسی که نماز می خواند باید در کنارش حق الناس و حق النفس را هم رعایت کند(همان چیزهایی که در متن به گوشه ای از آن ها اشاره شده است)

خداوند بارها در قرآن فرموده است با من حرف بزن و شکرگذار من باش، نه با زبان عربی، که با زبان خودت!

فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُواْ لِی وَلاَ تَکْفُرُونِ ﴿ ۱۵۲بقره

پس مرا یاد کنید [تا] شما را یاد کنم و شکرانه‏ام را به جاى آرید و با من ناسپاسى نکنید ( ۱۵۲)

اما بحث نماز وادعیه، چیزی جدا از حرف زدن عادی با خداست!

خواندن نماز به صورت عربی و با همان الفاظ و کلماتی که پیامبر و دیگر مسلمانان صدر اسلام میخواندند، دلائل مختلفی دارد:


1) شریعت اسلام دستور به عربی خواندن نماز داده است. با توجه به این که روح عبادت بر تسلیم و تعبد است ، انسانی که میخواهد عبادت خدا کند، کاری را انجام میدهد که خداوند خواسته است. طبق آیات و روایات و سیره پیامبر این واجب و تکلیف دینی به این شکل واجب شده است، اگر چه همانطور که گفتم انسان میتواند در غیر نماز با هر زبانی با خداوند سخن گوید.

2) جهت ایجاد زبانی مشترک میان همه پیروان اسلام و در واقع فراهم سازی وحدت و پیوند بین المللی دینی .
3) قرائت و اذکاری که در نماز است ، به صورت دقیق در هیچ زبانی ترجمه ندارد. یعنی نمیتوان همان مفاهیمی که در اذکار نماز است ، به صورت دقیق ترجمه کرد و آن را بیان نمود. چه بسا برخی از کلمات یا جملات معانی بسیاری در خود جای داده که با یک یا چند جمله نتوان همه آنها را بیان نمود.

پس نماز باید به زبان عربی خوانده شود، اما این بدان معنی نیست که انسان نتواند به هیچ زبان دیگری با خداوند سخن بگوید.
انسان میتواند با هر زبانی که خواست ، در غیر نماز با خدا سخن گفته و با او راز و نیاز کند . دردها و نیازهای خود را با او در میان گذارد و دعا بخواند. حتی در قنوت نماز که قسمت خواستن حاجتها است، به فتوای اکثر مراجع انسان میتواند به فارسی یا هر زبان دیگر با او سخن گوید.
شاید یکی از رموز خواندن نماز به زبان عربی و با دیگر شرایط و آداب ، حفظ نماز بعد از قرنها است ، در حالی که در ادیان دیگر ما اثری از آن نمیبینیم . چه بسا اگر به همان صورت که پیامبران گفته بودند، عمل میکردند و به خواست خود با آن برخورد نمیکردند، آنها نیز نیایشی به عنوان نماز میداشتند.


هشام بن حکم از امام صادق(ع) پرسید: چرا نماز واجب شد، در حالی که هم وقت میگیرد و هم انسان را به زحمت میاندازد؟ امام فرمود:
«پیامبرانی آمدند و مردم را به آیین خود دعوت نمودند. عده ای هم دین آنان را پذیرفتند، امّا با مرگ آن پیامبران، نام و دین و یاد آنها از میان رفت. خداوند اراده فرمود که اسلام و نام پیامبر (ص) زنده بماند و این از طریق نماز امکان پذیر است»؛ (غلامعلی نعیم آبادی، نماز زیباترین الگوی پرستش، ص 35، به نقل از علل الشرایع، ج 2، ص 10)

یعنی علاوه بر آن که نماز عبادت پروردگار است، موجب طراوت مکتب و احیای دین هم هست.


امیرمومنان (ع) در روایتی پس از بیان اینکه معنای اسلام، تسلیم شدن در مقابل پروردگار است که نشان تسلیم در عمل آشکار میشود، میفرماید: مومن، بنای دین خود را بر اساس رأی و نظر شخصی نمیگذارد، بلکه بر آنچه از پروردگارش رسیده بنیان مینهد.(سفینه البحار، ج4، ص233، ماده سلم)


نماز رابطه بنده با خدا و اظهار عبودیت و شکرگذاری در مقابل نعمتهای او است . طبیعی است که بنده آن را به جا میآورد که خواسته خداوند و معبود اوست . اصولا هدف اصلی از خلقت انسان بندگی است. نماز بهترین شیوه اظهار بندگی است .اگر قرار باشد که هر انسانی طبق خواسته خود عمل نماید، نه آن چیزی که خداوند از او خواسته، این دیگر بندگی خداوند نمیشود، بلکه بندگی خود و عمل طبق خواسته خود است.

ثالثا حق کسی را نخوردن و دلی رانشکستن حق الناس است که شرط قبولی عبادات است ،غمگینی را شاد کردن و مریضی را مداوا کردن و نیکی کردن به دیگران به کرات در قرآن کریم و سیره اهل بیت علیهم السلام تاکید شده است.

لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیْءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ ﴿ ۹۲آل عمران

هرگز به نیکوکارى نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید و از هر چه انفاق کنید قطعا خدا بدان داناست ( ۹۲)

"مما تحبون" (از آنچه دوست دارید) شامل همه نوع نیکی کردن مادی و معنوی به دیگران است و تمام اینها با هم مجموعه ای به نام انسان رو تشکیل میده. 

اما برای انسان شدن دو راه حل داریم:
1-خودمون به این برسیم که چگونه تلاش کنیم تا سبب تعالی خودمون و جامعه و اطرافیانمون بشیم.
2- یک منبع کامل و جامع تر به ما بگه چگونه تلاش کنیم تا به تعالی برسیم.
از نظر عقلی کدام راه معتبرتره؟
مطمئنا راه دوم بهتر است اما چه منبعی؟!

خدا انسان را آفریده و برنامه ی زندگی او را در کتابهای آسمانی که آخرینش قرآن است در اختیارش قرار داده است و پیامبران و اولیایش را فرستاده تا هدایتگرش باشند.خدا آفریننده است و راه کمال را او میداند مانند پزشکی که داروهای مورد نیاز را در نسخه مینویسد.چرا این گونه افراد کوته فکر هنگام مراجعه به پزشک از این قبیل بهانه ها نمی آورند و حرفهای دکتر را قبول میکنند و حتی به دنبال داروهای خارجی می گردند؟!اما در این مورد که صدالبته اهمیت بیشتری دارد و سعادت دنیوی و اخروی انسان را تضمین میکند بهانه تراشی میکنند؟!

قرآن کتاب هدایتگری است که خداوند برای هدایت انسانها فرستاده است و برای یافتن روشهای انسان شدن باید به قرآن رجوع کنیم.

ابلیسی که از جنیان بود و عزازیل نامیده میشد یعنی عزیز خدا بالغ بر 6000 سال در رتبه ملائک بود و کسی نمیدانست او از فرشتگان نیست و هنگام امتحان الهی، برای اولین بار به خدا پیشنهاد تعویض عبادت را داد !
او اولین کسی بود که گفت : خداوندا،بجای! سجده بر آدم توراعبادتی کنم که هیچ ملک و نبی آنگونه عبادتت نکرده باشند!
ازجانب خداوند ندا آمد:
من می خواهم از طریقی که خود اراده کرده ام عبادت شوم نه از آن راهی که تو میخواهی، پس شیطان بازهم ابا کرد و سزای این گستاخی رانده شدن از درگاه خدا بود.
بعد از هزاران سال تقابل دستورات مستقیم و واجب خدا با سایر عبادات که عوامپسندانه تر هستند همچنان مایه تباهی و گمراهی است.
  

با کمک از منابع زیر:

http://antishobheh.blogfa.com/1394/04

http://www.pasokhgoo.ir/node/20691