حافظانِ وحی
حافظانِ وحی

حافظانِ وحی

مراحل جلوه کردن دنیا و بی ارزش بودن آن جلسه 74و75

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

جلسات هفتادوچهارم و هفتادوپنجم

اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ﴿۲۰﴾ - سوره مبارکه الحدید

ترجمه:

بدانید که زندگى دنیا در حقیقت بازى و سرگرمى و آرایش و فخرفروشى شما به یکدیگر و فزون‏جویى در اموال و فرزندان است [مث ل آنها] چون مث ل بارانى است که کشاورزان را رستنى آن [باران] به شگفتى اندازد سپس [آن کشت] خشک شود و آن را زرد بینى آنگاه خاشاک شود و در آخرت [دنیا پرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است و زندگانى دنیا جز کالاى فریبنده نیست(۲۰) 

 

معانی لغات:

اعْلَمُوا: بدانید 

أَنَّمَا:که همانا 

الْحَیَاةُ الدُّنْیَا: زندگی دنیا 

لَعِبٌ: بازی 

وَلَهْوٌ: و سرگرمی 

وَزِینَةٌ: و زینت، و آرایش 

وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ: و فخرفروشی شما به یکدیگر 

وَتَکَاثُرٌ: و فزون طلبی 

فِی الْأَمْوَالِ: در اموال 

وَالْأَوْلَادِ: و فرزندان (هست) 

کَمَثَلِ: مانند مثال 

غَیْثٍ: بارانی(که) 

أَعْجَبَ: به شگفتی اندازد 

الْکُفَّارَ: کشاورزان(را) 

نَبَاتُهُ: رستنی آن 

ثُمَّ: سپس 

یَهِیجُ: خشک شود 

فَتَرَاهُ: پس میبینی آن را 

مُصْفَرًّا: زرد 

ثُمَّ: سپس 

یَکُونُ حُطَامًا: خاشاک شود 

وَفِی الْآخِرَةِ: و در آخرت 

عَذَابٌ شَدِیدٌ: عذابی شدید است(برای دنیاپرستان) 

وَمَغْفِرَةٌ: و مغفرتی 

مِّنَ اللَّهِ: از خداوند 

وَرِضْوَانٌ: و خشنودی(برای مومنان هست) 

وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا: و زندگانی دنیا 

إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ: جز کالای فریبنده نیست 

 

 

- «غیث» به معناى باران مفید است ولى «مطر» شامل باران مضرّ نیز مى‏شود. «غیث» از همان «غیاث» است. شاید به خاطر آن که باران، پاسخ ناله و نیاز مردم است، «غیث» نامیده مى‏شود.

- «یهیج» از هیجان به دو معنا آمده است: خشکیدن گیاه، جوش و خروش.

- «حطام» به معناى گیاهى است که از شدّت خشکیدگى مى‏شکند مثل کاه.

- "کفار" در اینجا به معنى افراد بى ایمان نیست ، بلکه به معنى کشاورزان است، زیرا اصل معنى "کفر" به معنى پوشاندن است، و چون کشاورز بذرافشانى کرده و آنرا زیر خاک مى پوشاند از این رو به او "کافر" مى گویند، لذا گاهى کفر به معنى قبر نیز آمده است چون بدن میت را مى پوشاند، و گاه به شب نیز "کافر" گفته مى شود چرا که تاریکیش همه جا را مى پوشاند.

بعضى از مفسران نیز احتمال داده اند که منظور از کفار در اینجا همان کافران نسبت به خداوند است، و پاره اى توجیهات براى آن ذکر کرده اند، ولى این تفسیر چندان مناسب به نظر نمى رسد، زیرا مؤ من و کافر در این شگفتى شریکند.

- "غرور" در اصل از ماده "غر" (بر وزن حر) به معنى اثر ظاهر چیزى
است، و لذا به اثر ظاهر در پیشانى اسب "غرة" گفته مى شود، سپس ‍ به حالت غفلت اطلاق شده است که در ظاهر انسان هوشیار است، اما در حقیقت بیخبر است، و به معنى فریب و نیرنگ نیز استعمال مى شود.

- "متاع" به معنى هر گونه وسائل بهره گیرى است، بنابراین جمله دنیا متاع غرور است مفهومش این است که وسیله و ابزارى است براى فریبکارى ،فریب دادن خویشتن، و هم فریب دیگران و البته این در مورد کسانى است که دنیا را هدف نهائى قرار مى دهند و به آن دل مى بندند، و بر آن تکیه مى کنند و آخرین آرزویشان وصول به آن است، اما اگر مواهب این جهان مادى وسیله اى براى وصول به ارزشهاى والاى انسانى و سعادت جاودان باشد هرگز دنیا نیست، بلکه مزرعه آخرت، و قنطره و پلى براى رسیدن به آن هدفهاى بزرگ است.

بدیهى است توجه به دنیا و مواهب آن به عنوان یک "گذرگاه" یا یک "قرارگاه" دو جهتگیرى مختلف به انسان مى دهد که در اولی وسیله بیدارى است و آگاهى و ایثار و فداکارى و برادرى و گذشت و در دومی مایه نزاع و فساد و تجاوز و بیدادگرى و طغیان و غفلت است.

- کلمه" لعب" به معناى بازى نظامدارى است(که دو طرف بازى به نظام آن آشنایى دارند، مانند الک‏دولک و نظایر آن) که اطفال به منظور رسیدن به غرضى خیالى آن را انجام مى‏دهند.

- کلمه "لهو" به معناى هر عمل سرگرم کننده‏اى است که انسان را از کارى مهم و حیاتى و وظیفه‏اى واجب باز بدارد.

- کلمه "زینت" به اصطلاح علم صرف "بناى نوع" است، یعنى مى‏فهماند که مثلا فلانى به نوعى مخصوص خود را آراسته، و چه بسا منظور از آن وسیله آرایش باشد، و به این منظورش استعمال کنند و "آرایش"، عبارت از آن است که چیز مرغوبى را ضمیمه چیز دیگرى کنى تا مردم به خاطر جمالى که از این ضمیمه حاصل شده مجذوب آن چیز شوند(مثلا آرایش زنان عبارت از این است که زن با طلا و جواهرات و یا رنگهاى سرخ و سفیدى خود را جلوه دهد، و از ضمیمه کردن آنها به خود جمالى کسب کند، به طورى که بیننده مجذوب جمال او شود).

 - "تفاخر" به معناى مباهات کردن به حسب و نسب است.

- "تکاثر در اموال و اولاد" به این معنا است که شخصى به دیگرى فخر بفروشد که من مال و فرزند بیشترى دارم.


- لهو و لعب بودن دنیا، چهار مرتبه در قرآن، آن هم در قالب حصر آمده است:

١) وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ...﴿۳۲﴾ - سوره مبارکه الأنعام

۲) وَمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ...﴿۶۴﴾ - سوره مبارکه العنکبوت

٣) اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ...﴿۲۰﴾ - سوره مبارکه الحدید

٤) إِنَّمَا الحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ...﴿۳۶﴾ - سوره مبارکه محمد

شاید از جمع بندى آیات قرآن بتوان این گونه استفاده کرد که هرگاه دنیا را با نگاه هدف و مقصد بنگریم، دنیا وسیله اغفال و غرور خواهد بود ولى اگر دنیا را مزرعه آخرت، مقدّمه و وسیله رسیدن به کمال بنگریم، دنیا و نعمت‏هاى آن ارزش است.


- در آیات قبل سوره، سخن از صدقه و قرض الحسنه می باشد، این آیه موانع و عوامل بازدارنده از انفاق را بیان مى‏کند و می فرماید از همین زندگانى دنیا، گروهى آن گونه بهره مى‏گیرند که مغفرت و رضوان الهى را دریافت مى‏نمایند و گروهى آن گونه که گرفتار عذاب شدید مى‏شوند.

- در تعلیم و تربیت، سه اصل لازم است: تبیین، تمثیل و نتیجه‏گیرى.

«اعْلَمُوا» براى تبیین است، «کَمَثَلِ غَیْثٍ» براى تمثیل و «عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ» نتیجه‏گیرى است.


- شناخت حقیقت دنیا، به دقت و ژرف نگرى نیاز دارد. «
اعْلَمُوا»

- قرآن، دیدگاه انسان را نسبت به دنیا تصحیح مى‏کند. «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا»

- زیبایى‏هاى دنیا زودگذر است. «وَزِینَةٌ ... فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا»

- دنیا، همواره بهار و پاییز دارد و هرچه رنگ دنیا داشته باشد، گرفتار برگ‏ریزان است.

«أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا»

- جلوه‏هاى دنیا، تنها کافران را فریب مى‏دهد و به شگفتى وا مى‏دارد. «أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ»

- بازى و سرگرمى، ویژگى زندگى دنیاست ولى اگر در مسیر درست قرار نگیرد، به عذاب آخرت مى‏رسد.

- زینت‏هاى دنیا، چون زیورهاى شخصى و خانه و ماشین، اگر موجب تفاخر و فخرفروشى گردد، انسان را به دوزخ مى‏کشاند. «وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ ... وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ»


- کثرت اموال و افزایش مال و ثروت، اگر به کفر یا کفران بیانجامد، سرنوشت تلخى در پى دارد. «
تَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ ... أَعْجَبَ الْکُفَّارَ ... وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ»

- کثرت فرزند و افزایش جمعیّت، در صورتى ارزش است که به کثرتِ دوزخیان منجر نشود و فرزندان، با تربیت درست بزرگ شوند. «تَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ ... الْأَوْلَادِ ... وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ»

- تا لغزش‏ها برطرف نشود، دست‏یابى به رضوان الهى سخت خواهد بود. «مَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ»

- عذاب شدید، عکس العمل کار خود انسان است، ولى آمرزش و لطف از جانب خداست. «مَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ»

- باید انسان بین بیم و امید باشد. «عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ» و این یکی از شیوه های تربیتی می باشد.


- دنیا چیزى جز متاع غرور نیست! از آنجا که حب و علاقه دنیا سرچشمه هر گناه و "راس کل خطیه" است در این آیه ترسیم گویائى از وضع زندگى دنیا و مراحل مختلف، و انگیزه هاى حاکم بر هر مرحله را ارائه می دهد.

- به این ترتیب "غفلت" و "سرگرمى" و "تجمل" و "تفاخر" و "تکاثر" دورانهاى پنجگانه عمر آدمى را تشکیل مى دهند.

در هر دوره‏اى از عمر، یکى از جلوه‏هاى دنیا، انسان را مشغول مى‏کند،

١) نخست "دوران کودکى" است که زندگى در هاله اى از غفلت و بیخبرى و لعب و بازى فرو مى رود و مشغول لهو و لعب است.

٢) سپس مرحله "نوجوانى" فرامى رسد، و سرگرمى جاى بازى را مى گیرد، و در این مرحله انسان به دنبال مسائلى است که او را به خود سرگرم سازد و از مسائل جدى دور دارد.

٣) مرحله سوم مرحله "جوانى" و شور و عشق و تجمل پرستى است.

٤) از این مرحله که بگذرد مرحله چهارم فرامى رسد و احساسات "کسب مقام و فخر" در انسان زنده مى شود.

۵) و سرانجام به مرحله پنجم مى رسد و در این مرحله به فکر افزایش مال و نفرات و جمع ثروت مى افتد.


مراحل نخستین تقریبا بر حسب سنین عمر مشخص است ولى مراحل بعد در افراد کاملا متفاوت مى باشد، و بعضى از آنها، مانند مرحله تکاثر اموال، تا پایان عمر ادامه دارد، هر چند بعضى معتقدند که هر دوره اى از این دوره هاى پنجگانه هشت سال از عمر انسان را مى گیرد، و مجموعا به چهل سال بالغ مى گردد، و هنگامى که به این سن رسید شخصیت انسان تثبیت مى گردد.

این امر نیز کاملا ممکن است که بعضى از انسانها شخصیتشان در همان مرحله اول و دوم متوقف گردد، و تا پیرى در فکر بازى و سرگرمى و معرکه گیرى باشند، و یا در دوران تجمل پرستى متوقف گردد، و ذکر و فکرشان تا دم مرگ فراهم کردن خانه و مرکب و لباس زینتى باشد، اینها کودکانى هستند در سن کهولت و پیرانى هستند با روحیه کودک!

و از شیخ بهایى(رحمه اللَّه) نقل شده که گفته است: این پنج خصلتى که در آیه شریفه ذکر شده، از نظر سنین عمر آدمى و مراحل حیاتش مترتب بر یکدیگرند، چون تا کودک است حریص در لعب و بازى است، و همین که به حد بلوغ مى‏رسد و استخوان‏بندیش محکم مى‏شود علاقه‏مند به لهو و سرگرمى‏ها مى‏شود، و پس از آنکه بلوغش به حد نهایت رسید، به آرایش خود و زندگیش مى‏پردازد و همواره به فکر این است که لباس فاخرى تهیه کند، مرکب جالب توجهى سوار شود، منزل زیبایى بسازد، و همواره به زیبایى و آرایش خود بپردازد، و بعد از این سنین به حد کهولت مى‏رسد آن وقت است که(دیگر به اینگونه امور توجهى نمى‏کند، و برایش قانع کننده نیست، بلکه) بیشتر به فکر تفاخر به حسب و نسب مى‏افتد، و چون سالخورده شد همه کوشش و تلاشش در بیشتر کردن مال و اولاد صرف مى‏شود.


- در این آیه با ذکر یک مثال آغاز و پایان زندگى دنیا را در برابر دیدگان انسانها مجسم ساخته، مى فرماید: "همانند بارانى است که از آسمان نازل مى شود، و چنان زمین را زنده مى کند که گیاهانشان زارعان را در شگفتى فرومى برد، سپس خشک مى گردد، به گونه اى که آنرا زرد رنگ مى بینى، سپس درهم شکسته و خرد و تبدیل به کاه مى شود"!

آرى مراحلى را که انسان در طى هفتاد سال یا بیشتر طى مى کند در چند ماه در گیاهان ظاهر مى شود، و انسان مى تواند بر لب کشتزار بنشیند و گذشت عمر، و آغاز و پایان آنرا در دیدارى کوتاه بنگرد.

سپس به بازده عمر و نتیجه و محصول نهائى آن پرداخته مى افزاید: "اما در سراى آخرت از دو حال خارج نیست: یا عذاب شدید است و یا مغفرت و رضا و خشنودى او".


-توصیف زندگی دنیا در آیات مختلف قرآن:

١) گاه زندگى دنیا توصیف به "لعب و لهو" شده، مانند

وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ...﴿۳۲﴾ - سوره مبارکه الأنعام (زندگى دنیا جز بازى و سرگرمى نیست)

۲) گاه توصیف به "لعب و لهو و زینت و تفاخر و تکاثر" شده مانند آیه مورد بحث (20 حدید)

٣) گاه از آن به "متاع غرور" تعبیر شده مانند

... وَما الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ مَتَاعُ الْغُرُور﴿۱۸۵﴾ - سوره مبارکه آل عمران (و زندگى دنیا جز مایه فریب نیست)

و آیه مورد بحث

٤) و گاه به عنوان "متاع قلیل"

مَتَاعٌ قَلِیلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَاد﴿۱۹۷﴾ - سوره مبارکه آل عمران ([این دنیا] کالاى ناچیز [و برخوردارى اندکى] است‏سپس جایگاهشان دوزخ است و چه بد قرارگاهى است)(۱۹۷)

مَتَاعُ الدَّنْیَا قَلِیلٌ وَالآخِرَةُ خَیْرٌ لِّمَنِ اتَّقَى...﴿۷۷﴾ - سوره مبارکه النساء (برخوردارى [از این] دنیا اندک و براى کسى که تقوا پیشه کرده آخرت بهتر است )


۵) و گاه به عنوان امرى عارضى و ظاهرى و زودگذر

تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فَعِندَ اللّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَةٌ...﴿۹۴﴾ - سوره مبارکه النساء (متاع زندگى دنیا را بجویید چرا که غنیمتهاى فراوان نزد خداست)


از مجموعه این تعبیرات و تعبیرهاى دیگر قرآن به خوبى دیدگاه اسلام در مورد زندگى مادى و مواهب آن روشن مى شود که براى آن ارزشى ناچیز قائل است، و تمایل و دلبستگى به آنرا ناشى از حرکتهاى بی هدف(لعب) و هدفهاى سرگرم کننده(لهو) و تجمل پرستى(زینة) و حب مقام و ریاست و برترجوئى بر دیگران(تفاخر) و حرص و آز و افزونطلبى(تکاثر) مى شمرد، و عشق به آنرا سرچشمه انواع مظالم و گناهان مى داند.
اما اگر این مواهب مادى تغییر جهت دهند و نردبانى براى رسیدن به اهداف الهى گردند، سرمایه هائى مى شوند که خدا آنها را از مؤ منان مى خرد و بهشت جاویدان و سعادت ابدى به آنها مى بخشد،

متن عربی آیه: إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ﴿۱۱۱﴾ - سوره مبارکه التوبة

 خدا از مومنان جان ها و مال هایشان را خرید، تا بهشت از آنان باشد در راه خدا جنگمی کنند چه بکشند چه کشته شوند وعده ای که خدا در تورات و انجیل و قرآن داده است به حقبه عهده اوست و چه کسی بهتر از خدا به عهد خود وفا خواهد کرد بدین خرید و فروخت کهکرده اید شاد باشید که کام یابی بزرگ است.


- "
وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ"، یعنى دنیا جز متاعى نیست که با آن تمتع مى‏شود و از آن بهره‏مند مى‏گردند، و بهره‏مندى از آن همان فریب خوردن با آن است، البته این فریب خوردن مخصوص کسانى است که به دنیا دل بسته باشند.
- این کلام یعنى جمله "
وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ" به دو روى زندگى آخرت اشاره مى‏کند، تا شنونده بر حذر شود، و از مغفرت و رضوان که یک روى آخرت است، و عذاب که روى دیگرش است، مغفرت و رضوان را اختیار کند. و جمله "وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ" مى‏خواهد شنونده را بیدار و هوشیار کند، تا مبادا زندگى دنیا با آن غرور خاص به خود مغرورش سازد.

سخن آخر: آنچه براى کافر موجب فریب و کیفر است، براى مؤمن، اسباب رشد و تکامل و کسب مغفرت و رضوان الهى است. کافر تمام دلیل خلقت خویش را در زندگی دنیا می بیند و در نتیجه از آخرت و تلاش برای آبادکردنش غافل می ماند درحالیکه انسان مومن از تمامی مواهب دنیا برای آبادکردن آخرت خویش بهره می برد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد