حافظانِ وحی
حافظانِ وحی

حافظانِ وحی

منزه ندانستن خود از هر عیب

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

جلسه بیست و ششم

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یُزَکُّونَ أَنفُسَهُمْ بَلِ اللّهُ یُزَکِّی مَن یَشَاءُ وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلًا﴿۴۹﴾ - سوره مبارکه نساء

ترجمه: آیا به کسانى که خویشتن را پاک مى‏شمارند ننگریسته‏اى [چنین نیست] بلکه خداست که هر که را بخواهد پاک مى‏گرداند و به قدر نخ روى هسته خرمایى ستم نمى‏بینند.

 

 

سلام علیکم

 

معانی لغات:

أَلَمْ تَرَ: آیا نگاه نکرده ای

إِلَى الَّذِینَ: آن هایی را(که)، به کسانی که

یُزَکُّونَ: پاک و منزه می دانند

أَنفُسَهُمْ: خودشان(را)

بَلِ: بلکه

اللّهُ: خدا

یُزَکِّی: پاک و منزه می کند

مَن یَشَاءُ: هرکس را که بخواهد

وَلاَ یُظْلَمُونَ: و ستم نمی شوند

فَتِیلًا: به اندازه ی فتیلی(نخ روی هسته خرما)

 

 

- شان نزول: یهود و نصارى براى خود امتیازاتى قائل بودند و همانطور که در آیات قرآن نقل شده، گاهى مى‏ گفتند: "ما فرزندان خدائیم" و گاهى مى‏ گفتند: "بهشت مخصوص ما است  و غیر از ما، در آن راهى ندارد". این آیات نازل شد و به این پندارهاى باطل پاسخ گفت. (تفسیر نمونه ذیل آیه شریفه)


-در ایـن آیـه اشـاره بـه یـکـى از صـفات نکوهیده شده که گریبان گیر بسیارى از افراد و مـلتـهـا مـى شود و آن خودستایى و خویشتن را پاک نشان دادن و فضیلت براى خود ساختن است ، دارد. (تفسیر نمونه ذیل آیه شریفه)


- فتیل: این واژه در فرهنگ واژه شناسان به مفهوم پدیده کوچک و ناچیز، و چیز پیچیده شده و رشته بسیار نازکى است که در شکاف هسته خرما دیده مى‏شود. در اصل از ریشه "فتل" به مفهوم تابیدن گرفته شده است. (تفسیر مجمع البیان ذیل آیه شریفه)


-واژه "فتیل" به عنوان نمونه و مثال به کار مى‏ رود و در مورد مفهوم آن، دیدگاه‏ ها یکسان نیست:

١)به باور گروهى "فتیل" آن چیزى است که در شکاف هسته خرما قرار دارد.

٢)اما به باور برخى، چیزى است که در دل هسته است؛ و واژه "نقیر" به چیزى که در پشت هسته خرما قرار دارد گفته مى‏شود، و واژه "قطمیر" پوست هسته است.

٣)پاره‏ اى نیز برآنند که «فتیل» به چرک میان انگشتان گفته مى‏ شود.

کوتاه سخن این که آیه شریفه بیانگر عدالت خدا و پاکى و پاکیزگى وجود مقدس او از ظلم و ستم است؛ و با به کار بردن این واژه نشان مى‏ دهد که آفریدگار و گرداننده هستى ذرّه‏اى ستم نمى‏ کند. (تفسیر مجمع البیان ذیل آیه شریفه)


 - خودستایى ناشى از عجب است که از اصول رذائل مى ‏باشد و ستایش و تزکیه مختص به خدا است‏. (تفسیر المیزان ذیل آیه شریفه)

خودستایى و خویشتن را بى‏ عیب دانستن و خود را برگزیده و ممتاز دیدن، مورد نکوهش قرآن کریم است، چنانکه مى‏ فرماید: 

فَلَا تُزَکُّوا أَنفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى (آیه ٣٢ سوره نجم‏)

ترجمه: از خود ستایش نکنید، خداوند داناتر است که متّقى کیست. (٣٢)


-انسان هرچند که ممکن است واقعا دارای کمالاتی باشد و پیشرفت های مهنوی و مادی را کسب کرده باشد اما به محضى که روى آن فضایل و شرافت‏ ها تکیه کند، نوعى استقلال و بى‏ نیازى از خدا را براى خود اثبات کرده، و این خود در معناى ادعاى الوهیت و شرکت با رب العالمین است، و انسانی که سراپا حاجت است و نه نفع و ضررى براى خود مالک است و نه مرگ و حیاتى، کجا؟ و استقلال و بى نیازى از خدا، کجا؟ 

و این غرور و خودپسندى انسان را وادار مى‏ کند به این که خود را بستاید و به این رفتار "عجب" گفته می شود که از اصول رذایل اخلاقى است، و چون هیچ انسانى بریده از انسانهاى دیگر نیست، به تدریج این رذیله او را وادار مى‏ کند به این که در تماسش با انسانهاى دیگر به رذیله دیگرى مبتلا شود، که نامش "تکبر" است، او به حکم همان خود پسندیش مى‏ خواهد خود را بالاتر از سایرین جلوه دهد، و بندگان خدا را بنده خود بپندارد، اینجا است که به هر ظلم و ستم و حق‏ کشى و هتک هر حرمتى از محارم الهى دست مى‏ زند، و به خود اجازه مى‏ دهد بر جان و ناموس و اموال مردم دست‏ درازى کند. (برگرفته از تفسیر المیزان ذیل آیه شریفه)


-منظور این است که کیفر این تبهکاران گزافه‏ گو، و پاک و پاکیزه نساختن آنان از گناه، ظلم نیست؛ و کیفرشان نیز ذرّه ‏اى ستم در حق آنان نمى‏ باشد، چرا که آنان در خور این کیفر هستند.


- می فرماید: خدا هر کس را بخواهد تزکیه می کند و به  ادعای افراد کاری ندارد، چون اگر انسان به فضایل نفسانی آراسته گردد،همانا به فضل و یاری خدا به این مرحله رسیده، اما اگر برای نفس خود استغناء واستقلال قائل شود، همانا به خدا شرک ورزیده و در الوهیت و ربوبیت خود راشریک خدا قرار داده، در حالیکه مقام انسان ناتوانی که حتی قادر نیست پشه ای را از خود دور کند، کجا و مقام خالق موجودات کجا؟ 



- تزکیه نفس انسان، دو قسم است:

١) یکى به عمل است، که بسیار پسندیده و مورد تاکید است، و در آیه شریفه: قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکَّى (آیه ١٤ سوره اعلی) همین قسم منظور است.


٢) و یکى دیگر تزکیه زبان است، نظیر این که دو شاهد عادل، شخصى را که عدالتش براى حاکم شرع ثابت نشده تعدیل کنند، و او را به عدالت بستایند، و این قسم از تزکیه در باره خویشتن و این که کسى خود را بستاید مذموم است، و خداى تعالى از آن نهى کرده مى‏فرماید: "فَلَا تُزَکُّوا أَنفُسَکُمْ"، چون مدح کردن انسان از خود، هم از نظر عقل و هم از نظر شرع قبیح است، و به همین جهت وقتى از حکیمى پرسیدند آن چه عملى است که با این که حق است زشت است؟ گفت: این که کسى خود را به کمالى که دارد ستایش کند! (تفسیر المیزان ذیل آیه شریفه)



- از رسول اکرم (ص): ثلث مهلکات هوی متبع وشح مطاع واعجاب المرء بنفسه

سه چیز از جمله مهلکات است: هوی و هوسی که پیروی شود، و حرص و بخلی که اطاعت گردد، و به خود بالیدن انسان.(وسائل الشیعه، ج ١، باب ٢٣، ص ١٦)


- فی الصافی، عن العیاشی، عن الصادق (ع) انه سئل: هل یجوز ان یزکی المرء نفسه. قال (ع) نعم اذا اضطر الیه؛ اما سمعت قول یوسف (ع) اجعلنی علی خزائن الارض انی حفظ علیم وقول العبد الصالح وانا لکم ناصح امین.

از امام صادق (ع) سؤال شد: آیا جایز است که شخص تزکیه نفس خود کند؟ فرمود: بلی در موقع اضطرار (که نوعاً هر حرامی حلال می‏ شود) آیا نشنیده‏ ای قول یوسف (ع) را که فرمود: 

اجعلنی علی خزائن الارض انی حفظ علیم (آیه ٥٥ سوره یوسف(ع) ) و قول عبد صالح را: وانا لکم ناصح امین (آیه ٦٨ سوره اعراف)


یعنی یوسف (ع) در زمان ضرورت از خود تعریف کرده و خود را نگهبانی بسیار دانا معرفی کرده و صالح (ع) نیز خود را خیر خواهی امین معرفی نموده است.


پس گاهی نیاز هست که انسان خود را معرفی کند تا دیگران از توانایی ها و قابلیت هایش آگاه شوند اما نباید فراموش کرد که انسان هر توانایی که دارد از فضل و رحمت خداوند است و در قبال آن مسئولیت دارد و نباید غرور، وجود انسان را فرا گیرد.چنانکه در آیه ٤٠ سوره نمل می فرماید:  

هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ (آیه ٤٠ سوره نمل)

ترجمه: این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسى مى‏ کنم و هر کس سپاس گزارد تنها به سود خویش سپاس مى‏ گزارد و هر کس ناسپاسى کند بى‏ گمان پروردگارم بى‏ نیاز و کریم است (۴۰)  

‎‏

نکات: (تفسیر نور ذیل آیه شریفه)


- خودستایى که برخاسته از غرور وبزرگ ‏بینى است، جایز نیست. (یُزَکُّونَ أَنفُسَهُمْ)


- تزکیه ‏اى ارزش دارد که بر اساس دستورات الهى باشد، نه ارشادات بشرى. (بَلِ اللّهُ یُزَکِّی مَن یَشَاءُ)


- کیفرهاى الهى، نتیجه اعمال ناپسند انسان است، نه ظلم خدا. (لاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلًا)


سخن آخر: حضرت على‏(ع)در خطبه‏ ى «همام» یکى از نشانه‏هاى متّقین را این مى‏ دانند که هرگاه ستایش شوند، مى‏ هراسند.

و درآن حال میگویند: 

الَلّٰهُمَّ لٰاتُوٰاخِذْنی بِمٰا یَقوُلوُنَ وَاجْعَلْنی اَفْضَلَ مِمَّا یَظُنُّونَ وَاغْفِرْلی مِمَّا لٰایَعْلَموُنَ.

ترجمه: خدایا بخاطر آنچه میگویند مرا مواخذه مکن، و بهتر از آنچه گمان میکنند برای من قرار بده ، و آنچه آنها نمیدانند به من ببخش. (این ذکر را میتوانید در قنوت بخوانید)

پس خداوند است که از روى حکمت و مشیت خود و بدون کم و زیاد، افراد را طبق شایستگیهایى کـه دارنـد، مـدح و سـتـایـش مـى کـنـد و به هیچکس ستم نمی نماید.

در حـقـیـقـت فـضیلت چیزى است که خداوند آن را فضیلت بداند نه آنچه خودستایان براى خود از روى خودخواهى قایل مى شوند و به خویشتن و دیگران ستم مى کنند.

 

تکلیف امروز دوستان عزیزم 

حفظ آیه به همراه ترجمه و کاربرد

 


التماس دعا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد