حافظانِ وحی
حافظانِ وحی

حافظانِ وحی

دعای اظهار نیاز به مصلحت و خیر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

جلسه هفتم

فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ ﴿۲۴ - سوره مبارکه قصص

ترجمه: پس براى آن دو [گوسفندان را] آب داد آنگاه به سوى سایه برگشت و گفت پروردگارا من به هر خیرى که سویم بفرستى سخت نیازمندم. 

 

سلام علیکم

 

معانی لغات:

فَسَقَى: پس سیراب کرد(موسی)

لَهُمَا: برای آن دو(دو دختر حضرت شعیب)

ثُمَّ: سپس

تَوَلَّى: پشت کرد(و رفت)، برگشت

إِلَى: به سوی

الظِّلِّ: سایه

فَقَالَ: پس گفت

رَبِّ: پروردگار من

إِنِّی: همانا من

لِمَا: به آنچه

أَنزَلْتَ: نازل میکنی

إِلَیَّ: بسوی من

مِنْ خَیْرٍ: از خیر(خوبی و نیکی)

فَقِیرٌ: نیازمند، محتاج


- این دعا درقرآن از زبان حضرت موسی(ع) آمده است.

- یکی از دعاهایی است که میتونیم توی قنوت نمازهامون بخونیم و همچنین در موقعیت های دیگه زندگیمون.

 

- همه چیز را از خداوند درخواست نماییم ولی در دعاکردن، براى‏ خداوند تکلیف ومصداق معیّن نکنیم و فقط در طلب خیر ازجانب خداوند باشیم.

 

- عدم اظهار نیاز به مردم حتی در شدت و نیاز، و بردن حاجات به پیشگاه قاضی الحاجات از ویژگی های معنوی مبلغان راستین است. <رب>

 

- اکثر مفسران این کلام و دعای حضرت موسی(ع) را کنایه از درخواست طعام دانسته اند اما بهتر است بگوئیم مراد از آن، درخواست نیروی بدنی است که بتواند بوسیله آن اعمال صالح انجام دهد یعنی کارهایی را بکند که موجب رضای خداست، ماننددفاع از شخص بنی اسرائیلی، فرار از چنگ فرعونیان و آب دادن به گوسفندان شعیب(که داستان آن در آیات قبل این سوره گفته شده ) و... .

بعضی نیز دعا را ناظر بر همه نعمتهایی می دانند که موسی به آن نایل شد از قبیل قوه بدنی و رزق نیکو و همسر صالحه و هدایت الهی و نبوت(که در ادامه آیات این سوره گفته میشود).

   

- قسمتی از دعای سی و سوم «صحیفه سجادیه» : دعای «امام سجاد» (ع) برای طلب خیر از خداوند عزوجل:  

 اَللَّهُمَّ اِنّى اَسْتَخیرُکَ بِعِلْمِکَ، فَصَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ،
خداوندا از تو به سبب دانشت (که به همه چیز آگاهى) درخواست خیر دارم، پس بر محمد و آلش درود فرست،
وَاقْضِ لى‏بِالْخِیَرَةِ، وَاَلْهِمْنا مَعْرِفَةَالْاِخْتِیارِ، وَاجْعَلْ ذلِکَ
و در حقّم به خیر حکم کن، و شناخت آنچه را که برایمان اختیار کردى به ما الهام فرما، و آن را براى ما
ذَرِیعَةً اِلَى الرِّضا بِما قَضَیْتَ لَنا، وَالتَّسْلیمِ لِما حَکَمْتَ، فَاَزِحْ
سبب خشنودى به قضایت، و تسلیم به حُکمت قرار ده، پس دلهره
عَنَّا رَیْبَ الْاِرْتِیابِ، وَ اَیِّدْنا بِیَقینِ الْمُخْلِصینَ، وَ لاتَسُمْنا
شک را از ما دور کن، - و ما را به یقین مخلصین تأیید فرما، و ما را دچار فروماندگى از معرفت آنچه
عَجْزَ الْمَعْرِفَةِ عَمّا تَخَیَّرْتَ فَنَغْمِطَ قَدْرَکَ، وَ نَکْرَهَ مَوْضِعَ
برایمان اختیار کرده‏اى مکن، که قدر حضرتت را سبک انگاریم، و مورد رضاى تو را ناپسند
رِضاکَ، وَ نَجْنَحَ اِلَى الَّتى هِىَ اَبْعَدُ مِنْ حُسْنِ الْعاقِبَةِ، وَ
داریم، و به چیزى که از حسن عاقبت دورتر، و 
اَقْرَبُ اِلى‏ ضِدِّ الْعافِیَةِ...
به خلاف عافیت نزدیک‏تر است میل پیدا کنیم...

«خداوندا از تو به سبب دانشت (که به همه چیز آگاهى) درخواست خیر دارم، پس بر محمد و آلش درود فرست، و در حقّم به خیر حکم کن، و شناخت آنچه را که برایمان اختیار کردى به ما الهام فرما، و آن را براى ما سبب خشنودى به قضایت، و تسلیم به حُکمت قرار ده...»

- یکی از کلمات کلیدی در قرآن واژه ی(الخیر)، است که نزدیک به ١٨٠ بار در قرآن کریم به کار رفته، که در بیشتر آیات به عنوان اسم آمده است مانند این آیه: ذلکم خیر لکم /٤٥ بقره (آن برای شما بهتر است)

و تنها در ٧ جا به عنوان فعل به کار رفته است که از جمله این آیه را می توان ذکر نمود:

وربک یخلق ما یشاء ویختار /٦٦ قصص (و پروردگار تو آنچه را که بخواهد می آفریند و بر می گزیند)

واژه ی خیر در ریشه ی لغت بر عطف و میل دلالت دارد  به بر همین اساس گفته شده است که خیر ضد شرّ است زیرا هر کسی به سوی آن تمایل دارد، و دوست دارد به سوی آن باز گردد. کلمه ی (الاستخارة) هم از همین باب گرفته شده، یعنی طلب باز گشت نمودن ، زیرا فرد استخاره کننده از دو چیز بهترین را طلب می کند و به سوی آن می رود.

(الخِیَرة) نیز به معنای اختیار است،زیرا کسی که چیزی را انتخاب می کند ، به سوی آن تمایل دارد، و رو به سوی آن دارد نه به سوی دیگری.

سپس(اهل زبان) به مرور زمان به این ریشه ی لغوی معنای گسترده تری بخشیدند و گفتند: رجل خیِّر مردی خیّر یعنی مردی فاضل و نیکوکار،  وقوم خیار وأخیار، أی: من أفاضل الناس( قومی فاضل یا نیکوکار). همچنین (الخیر) یکی از نام های مال( دارایی و ثروت) است. عرب به خاطر خوبی هایی که در اسب وجود دارد به آن خیر هم می گویند.

 امّا در اصطلاح الخیر به چیزی گفته می شود که  تمام مردم آن را دوست دارند مانند عقل، عدل، فضل، چیزهای مفید، و متضادّ آن کلمه ی الشرّ است.

"خیر" به دو نوع اطلاق می شود: یکی خیر مطلق است ، یعنی چیزی که در هر حالت مطلوب و خوب است، مانند درخواست بهشت (از خداوند) و دیگری خیر نسبی است که در مقابل شرّ قرار دارد مانند مال دنیا که برای بعضی باعث خیر و نیکی و برای بعضی دیگر شرّ و بدی خواهد بود.

این لفظ در قرآن به دو صورت آمده است، که حالت اول این است که به صورت اسم آمده باشد مانند آیه ی زیر :  ولتکن منکم أمة یدعون إلى الخیر /١٠٤ آل عمران (باید گروهی از شما باشند که مردمان را به سوی نیکی و خیر فرا خوانند.)

صورت دوم این است که به صورت وصف(صفت)  با تقدیر صیغه ی افعل (تفضیل) به کار رفته باشد مانند آیه ی زیر: وأن تصوموا خیر لکم /١٨٤ بقره (و اگر روزه بگیرید برای شما بهتر است)

: یعنی اینکه برای مسافر روزه دار بودن بهتر از شکستن آن است (با اینکه شکستن روزه جایز است)

همچنین در این آیه شریفه: وتزودوا فإن خیر الزاد التقوى /١٩٧بقره. یعنی اینکه (أفضل ما یتزود به قاصد البیت الحرام تقوى الله)(بهترین توشه و ذخیره  برای زائران بیت الله الحرام این است که تقوا برای خود جمع آوری نماید و پیشه سازند. )  

- طلب خیر از خداوند نه تعیین تکلیف: مسأله ‌ی مهم در دعا این است که به خدا نگوییم چه کن. وقتی زلیخا عاشق یوسف شد، یوسف گفت : خدایا زندان از این خانه برای من بهتر است : «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَی» (یوسف/٣٣) خدایا زندان برای من بهتر از این است که در این خانه این خانم عاشق من شود. بالاخره گذار یوسف به زندان افتاد. یوسف یک روز گفت: خدایا این هم شد کار؟ در جوانی در چاه افتادیم، در زندان افتادیم. گفت: خودت خواستی. چرا گفتی زندان؟ باید بگویی خدایا من را از این گیر نجات بده. (در چگونگی کارها و انجام آن‌ها دخالت نکنیم !)

موسی وقتی تحت تعقیب بود، به او گفتند: قرار است تو را بگیرند و بکشند. از منطقه فرعونی به منطقه مدین رفت. کنار یک درختی نشست و چنین دعایی کرد : «ربِّ انّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقیرٌ» (قصص/٢٤) خدایا هرچه که نازل کنی، از خیر فقیر هستم.

امام صادق (ع) در ضمن این آیه ی قرآن فرمود: موسی (ع) نان می‌ خواست، گرسنه بود، اما اسم نان را نبرد. گفت: خدایا خیر برسان. نتیجه چه شد؟ (داستان دختران شعیب و پیشنهاد شعیب و اینکه در آخر ...)شغل نداشت، شغل پیدا کرد. سرمایه نداشت، سرمایه پیدا کرد. زن نداشت، زن پیدا کرد. مسکن نداشت، مسکن پیدا کرد. گرسنه بود، سیر شد.

پس هیچ گاه برای خدا تعیین تکلیف نکنیم که به من چه بده و چه چیز نده  ، همه چیز را به خدا واگذار نمایید !

نگو خدایا به من پول بده که مکه بروم : «اللهم ارزقنی حج» خدایا حج قسمت من کن. حالا با پول یا بی ‌پول؟ میلیون ها آدم مکه رفتند، بی‌پول. میلیون‌ها پولدار هم هست نرفتند.

امام رضا (ع) فرمود: «شَکِّا» یعنی یوسف شکایت کرد.«فَقَالَ یَا رَبِّ بِمَا ذَا اسْتَحْقَقْتُ السِّجْن» (بحارالانوار/ج١٢/ص٢٤٧) چطور مستحق زندان شدم؟ چطور شد من در زندان افتادم؟ «فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ» گفت «أَنْتَ اخْتَرْتَه» خودت گفتی زندان! یادت رفت گفتی «رَبِّ السِّجْنُ أَحَب» . بلکه در هر چیز تنها باید خواستار عافیت از خداوند باشیم :«هَلَّا قُلْتَ الْعَافِیَةُ أَحَبُّ إِلَی»  

- داستان حضرت موسی(ع) در سوره های مختلف قرآن آمده و یکی ازجامع ترین سوره ها در مورد داستان موسی(ع) سوره قصص هست که برای آشنایی بیشتر میتونید از ابتدای سوره رو با معنی بخونید و اگر سوالی داشتید بفرمایید.

 

 تکلیف امروز دوستای عزیزم حفظ آیه به همراه معنا وکاربرد 

 

التماس دعا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد