بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
جلسه شصت و هفتم
زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ ﴿۱۴﴾- سوره مبارکه آل عمران
ترجمه:
دوستى خواستنیها[ى گوناگون] از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سیم و اسبهاى نشاندار و دامها و کشتزار[ها] براى مردم آراسته شده [لیکن] این جمله مایه تمتع زندگى دنیاست و [حال آنکه] فرجام نیکو نزد خداست.
سلام علیکم
معانی لغات:
زُیِّنَ: زینت داده شد، آراسته شد
لِلنَّاسِ: برای مردم
حُبُّ: دوست داشتن
الشَّهَوَاتِ: خواستنیها، تمایلات
مِنَ النِّسَاء: از زنان
وَالْبَنِینَ: و پسران
وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ: و اموال بسیار (مراجعه به توضیحات)
مِنَ الذَّهَبِ: از طلا
وَالْفِضَّةِ: و نقره
وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ: و اسب های نشاندار
وَالأَنْعَامِ: و چهارپایان
وَالْحَرْثِ: و کشتزارها
ذَلِکَ: آن
مَتَاعُ: بهره
الْحَیَاةِ الدُّنْیَا: زندگی دنیا(است)
وَاللّهُ: و(حال آنکه) خدا
عِندَهُ: نزد او (خدا)ست
حُسْنُ الْمَآبِ: بازگشت نیکو
-در این آیه مى فرماید: امور مورد علاقه، از جمله زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپایان و زراعت و کشاورزى در نظر مردم جلوه داده شده است تا به وسیله آن آزمایش شوند، ولى اینها سرمایه هاى زندگى دنیا است و هرگز نباید هدف اصلى انسان را تشکیل دهد و سرانجام نیک (و زندگى جاویدان) نزد خدا است (ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ). درست است که بدون این وسایل، نمى توان زندگى کرد، و حتى پیمودن راه معنویت و سعادت نیز بدون وسایل مادى غیر ممکن است، اما استفاده کردن از آنها در این مسیر مطلبى است، و دلبستگى فوق العاده و پرستش آنها و هدف نهایى بودن مطلب دیگر. بنابراین آیه مورد بحث به شش چیز از سرمایه هاى مهم زندگى که عبارتاند از: زن، فرزند، پولهاى نقد، مرکبهاى ممتاز چهارپایانى که در دامدارى مورد استفاده هستند(انعام) و زراعتها(حرث) اشاره مى کند که ارکان زندگى مادى انسان را تشکیل مى دهند.
- منظور از متاع حیات دنیا چیست؟ متاع به چیزى مى گویند که انسان از آن بهره مند مى شود و حیات دنیا به معنى زندگى پایین و پست است بنابراین معنى جمله (ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا) چنین مى شود که اگر کسى تنها به این امور ششگانه به عنوان هدف نهایى عشق ورزد و از آنها به صورت نردبانى در مسیر زندگى انسانى بهره نگیرد چنین کسى تن به زندگى پستى داده .
در حقیقت جمله "الْحَیَاةِ الدُّنْیَا" (زندگى پایین) اشاره به سیر تکاملى حیات و زندگى است که زندگى این جهان نخستین مرحله آن محسوب مى گردد لذا در پایان آیه اشارهاى اجمالى به آن زندگى عالى تر که در انتظار بشر مى باشد کرده و مى فرماید: "وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ"، یعنى سرانجام نیک در نزد خداوند است.
- منظور از "القناطیر المقنطره" و "الخیل المسومه" چیست؟
واژه (قناطیر) جمع قنطار به معنى چیز محکم است و سپس به مال زیاد گفته شده است و اگر مشاهده مى کنیم پل را قنطره و اشخاص باهوش را قنطر مى گویند به خاطر استحکام در بنا یا در تفکر آنها است و مقنطره اسم مفعول از همان ماده به معنى مضاعف و مکرر آن مى باشد و ذکر این دو کلمه پشت سر هم براى تاکید است، شبیه تعبیرى که در فارسى امروز رایج است که مى گویند: فلان کس صاحب آلاف و الوف مى باشد یعنى ثروت زیادى دارد.
بعضى براى قنطار حد معینى تعیین کرده اند و گفته اند: قنطار هفتاد هزار دینار طلا است، بعضى صد هزار و بعضى دوازده هزار درهم دانسته اند و بعضى دیگر، قنطار را یک کیسه پر از سکه طلا یا نقره دانسته اند.
در روایتى از امام باقر و امام صادق(ع) نقل شده که قنطار، مقدار طلائى است که پوست یک گاو را پر کند ولى در حقیقت همه اینها مصداق یک مفهوم وسیع است و آن مال زیاد.
«قنطر»: پدیدهاى بزرگ و سهمگین. برخى نیز این واژه را از «قنطره» بهمعناى «پل» گرفتهاند.
«مقنطره»: از «قنطره» برگرفته شده، که صیغه مفعولى است؛ و در اینجا براى تأکید بکار رفته است، بسان «حجراً محجوراً» یا «نسیاً منسیاً».
بنابراین درمورد واژه «قناطیر» و اندازه آن نیز نظرهاى مختلفى ارائه شده است:
۱. بعضى آن را هزارودویست «اوقیه» گفتهاند؛
۲. و برخى یکهزار و دویست مثقال زر و سیم.
۳. جمعى آن را هزار دینار و یا دوازدههزار درهم دانستهاند؛
۴. و پارهاى دیگر، هشتادهزار درهم یا صد رطل.
۵. عدّهاى گفتهاند: اندازه «قناطیر»، یکهزار دینار است؛
۶. و گروهى دیگر آن را بهاندازه پوست گاوى آکنده از طلا دانستهاند.
دیدگاه آخر، از دو امام راستین: حضرت باقر و صادق نیز روایت شده است.
همچنین در مفهوم واژه «مقنطره» و اندازه آن، دیدگاهها متفاوت است:
۱. بعضى آن را دوبرابر «قناطیر» دانستهاند؛
۲. و برخى دیگر، نه قنطار.
۳. عدّهاى آن را به «ثروتهاى انباشته و روىهمچیدهشده» معنا کردهاند؛
۴. گروهى دیگر آن را بهمفهوم «ثروت و دارایى گردآمده در یکجا» گرفتهاند.
۵. و جمعى نیز معتقدند که «مقنطره» عبارت است از انبوهى از زر و سیم.
پارهاى هم گفتهاند که «قنطار» تنها به طلاى انباشتهشده گفته مىشود؛ که این نظر، درست نیست؛ چرا که خداوند در این آیه شریفه طلا و نقره را با هم آورده است.
بباور مؤلّف، وجه مشترک همه این دیدگاهها، این واقعیت است که «مقنطره» به ثروتى سرشار و فراوان گفته مىشود.
-«شهوات» جمع «شهوت» به معنی علاقه شدید به چیزی است ولی در آیه بالا «شهوات» به معنی «مشتهیات» (اشیاء مورد علاقه) به کار رفته است. و درحقیقت «شهوات» بهمعناى خواستنیها و تمایلاتى است که براى ادامه زندگى جانداران ضرورى است و خداى فرزانه به همین دلیل در سازمان وجودشان آفریده است.
-«خَیل» به معناى اسب و اسب سوار، هردو آمده است و «مُسَوّمة» یعنى نشاندار. اسبهایى که به خاطر زیبایى اندام و یا تعلیمى که مىدیدند، داراى برجستگىهاى خاصّى مىشدند، به آنها «خَیل مُسوّمة» مىگفتند.
«مسوّمة»: از «سوّم» بهمعناى «چرانید» برگرفته شده؛ و «سیماء» نیز بهمفهوم «نیکو» است و گاه به نشانه و علامت گفته مىشود.
واژه «مسوّمه» را نیز به صورتهاى زیر معنا کردهاند:
۱. اسبان دونده.
۲. اسبان خوب؛ چرا که واژه «مسوّمه» از «سیمیاء» که به همین معناست، گرفته شده است.
۳. اسبان تربیتشده.
۴. اسبان مهیّا و آمادهشده براى جهاد و پیکار.
- کلمهى «بَنین» شامل دختران نیز مىشود، نظیر اینکه مىگوییم: عابرین محترم از پیادهرو حرکت کنند که شامل زنان عابر نیز مىشود.
- منظور از «انعام» - چهارپایان - در این آیه شریفه، شتر، گاو و گوسفند است؛ و مقصود از «حرث» - کشتزار - مزارع و بوستانها و باغها است.
- چه کسى این امور مادى را زینت داده؟
جمله (زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ) که به صورت فعل مجهول ذکر شده مى گوید: علاقه به زن و فرزند و اموال و ثروتها در نظر مردم زینت داده شده است، در اینجا این سوال پیش مى آید که زینت دهنده چه کسى است؟
بعضى از مفسران معتقدند که این هوسهاى شیطانى است که آنها را در نظرها زینت مى دهد و به آیه
"... وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ ..." ﴿۲۴﴾ - النمل
و شیطان اعمال آنها را در نظرشان جلوه داده است.
ویا
"وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ ..." ﴿۴۸﴾ - الانفال
و امثال آن استدلال کرده اند ولى این استدلال صحیح به نظر نمى رسد زیرا آیه مورد بحث درباره اعمال سخن نمى گوید، بلکه درباره اموال و زنان و فرزندان سخن مى گوید.
آنچه در تفسیر آیه صحیح به نظر مى رسد این است که زینت دهنده خداوند است از طریق دستگاه آفرینش و نهاد و خلقت آدمى.
زیرا خدا است که عشق به فرزندان و مال و ثروت را در نهاد آدمى ایجاد کرده تا او را آزمایش کند و در مسیر تکامل و تربیت پیش ببرد همانطور که قرآن مى گوید:
" إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا
ما آنچه را در روى زمین هست زینت براى آن قرار دادیم تا آنها را بیازماییم که کدامیک عملشان بهتر است.
یعنى از این عشق و علاقه تنها در مسیر خوشبختى و سازندگى بهره گیرند نه در مسیر فساد و ویرانگرى.
جالب این که در آیه مورد بحث نخستین موضوعى که ذکر شده است همسران و زنان مى باشند و این همان است که روانکاوان امروز مى گویند غریزه جنسى از نیرومندترین غرایز انسان است تاریخ معاصر و گذشته نیز تایید مى کند که سرچشمه بسیارى از حوادث اجتماعى طوفانهاى ناشى از این غریزه بوده است.
ذکر این نکته نیز لازم است که آیه مورد بحث و سایر آیات مشابه آن هیچگاه علاقه معتدل نسبت به زن و فرزندان و اموال و ثروت را نکوهش نمى کند، زیرا پیشبرد اهداف معنوى بدون وسایل مادى ممکن نیست به علاوه قانون شریعت هرگز بر ضد قانون خلقت و آفرینش نمى تواند باشد، آنچه مورد نکوهش است عشق و علاقه افراطى و به عبارت دیگر پرستش این موضوعات است.
چیزى که هست این بىخبران غفلتزده، این وسائل ظاهرى الهى را که مقدمات و وسائلى براى بدست آوردن رضوان اللَّه هستند، امورى مستقل پنداشتند، و محبوب بالذات شمرده، خیال کردند که این امور مادى مىتواند ایشان را از خداى سبحان بىنیاز سازد، و به همین جهت دنیایى که خلق شده تا نعمت و وسیله تقرب و پاداش اخروى آنان باشد، بر ایشان نقمت و عذاب شد، هم چنان که قرآن کریم در سوره یونس فرمود:
"إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاء فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَالأَنْعَامُ حَتَّىَ إِذَا أَخَذَتِ الأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّیَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَیْهَآ أَتَاهَا أَمْرُنَا لَیْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِیدًا کَأَن لَّمْ تَغْنَ بِالأَمْسِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ" ﴿۲۴﴾
تا آنجا که فرمود:
" وَیَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشْرَکُواْ مَکَانَکُمْ أَنتُمْ وَشُرَکَآؤُکُمْ فَزَیَّلْنَا بَیْنَهُمْ وَقَالَ شُرَکَآؤُهُم مَّا کُنتُمْ إِیَّانَا تَعْبُدُونَ" ﴿۲۸﴾
تا آنجا که فرمود:
"... وَرُدُّواْ إِلَى اللّهِ مَوْلاَهُمُ الْحَقِّ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا کَانُواْ یَفْتَرُونَ" ﴿۳۰﴾
مثل زندگى دنیا مثل آبى است که ما آن را از آسمان نازل کردیم، و جزء گیاهان زمین شد، گیاهانى که مردم و حیوانات آن را مىخورند، و نتیجه نزول آن آب، سرسبزى و خرمى زمین شد، و اهل زمین پنداشتند که این خودشانند که زمین را مىآرایند، در این هنگام است که عذاب ما یا در شب و یا در روز مىرسد، و گیاهان را درو مىکند، گویا دیروز اصلا نبوده،- تا آنجا که مىفرماید- و روزى که ما همه آنان را محشور مىکنیم، و سپس به مشرکین، مىگوئیم تکان نخورید، شما و شرکائتان بر جاى باشید، آن گاه بین آنان و شرکاءشان جدایى افکنیم، (تا آنجا که فرمود) به سوى خدا مولاى حقیقیشان برگردانیده مىشوند، و شرکائى را که براى خدا تراشیده بودند و به خدا نسبت مىدادند نمىیابند.
- درنتیجه در پاسخ به این پرسش که این زینتدهنده زنان، فرزندان و اموال کیست، دیدگاهها متفاوت است:
۱) به باور پارهاى این زینتدهنده، شیطان است؛ چرا که هیچکس بیش از آفریدگار هستى دنیا و ارزشهاى مادّى آن را نکوهش نکرده و از هدفساختن و دلبستگى به آنها هشدار نداده است.
۲) امّا گروهى برخلاف طرفداران دیدگاه نخست، برآنند که آفریدگار جهان و انسان، خود ریشه این عشق و خواستن را - که همان تمایلات باشند - در نهاد بشر سرشته است؛ تا تکلیف کردن آنان و آزمودنشان را در دنیا مقرّر دارد. این گروه بر آیه شریفه زیر استناد مىکنند:
"إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا" ﴿۷﴾ - الکهف
3) و برخى نیز بر این اعتقادند که این زینتدهنده، هم خدا است و هم شیطان؛ بدینصورت که آفریدگار هستى، زینتدهنده نیکیها و شایستگیها و ارزشهاى والاى انسانى و معنوى است و شیطان دلفریبسازنده زشتیها و گناهان درنظر بندگان خداست.
علّت آنکه در این آیه شریفه، پیش از همه، از زنان نام برده شده، این است که بهنظر بسیارى، فریبندگى آنان از همه بیشتر است. و ازپى آنان از فرزندان یاد مىشود؛ چرا که دوستى به آنان، گاه انسان را به آلودگى به حرام و گناه سوق مىدهد.
-جلوهکردن دنیا در نظر انسان، گاهى از طریق خیالات شخصى و گاهى از سوى شیطان و گاهى از جانب اطرافیان متملّق صورت مىگیرد.
از طریق اوهام شخصى:
"... یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا" ﴿۱۰۴﴾ - الکهف
"... فَرَآهُ حَسَنًا..." ﴿۸﴾ - فاطر
از سوى شیطان:
"إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ..." ﴿۴۸﴾ - الانفال
از طرف اطرافیان متملّق:
"... زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ..." ﴿۳۷﴾ - غافر
-مصادیق جلوههاى دنیا که در آیه ذکر شده، با توجّه به زمان نزول آیه است و مىتواند در هر زمانى مصادیق جدیدى داشته باشد. طلا و نقره، کنایه از ثروت اندوزى، و اسب کنایه از مرکب و وسیلهى نقلیّه است.
-سؤال: با اینکه خداوند زینت بودن مال و فرزند را پذیرفته است؛
" الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا..." ﴿۴۶﴾ - الکهف
پس چرا این آیه در مقام انتقاد است؟
پاسخ: زینت بودن چیزى، غیر از دلبستگى به آن است. در این آیه انتقاد از دلبستگى شدید است که از آن به «حبّ الشهوات» تعبیر مىکند.
-امام صادقعلیه السلام با استناد به «حبّ الشهوات من النساء...» فرمودند: مردم در دنیا و آخرت از چیزى بیشتر از زنان لذّت نمىبرند... اهل بهشت نیز بیش از هر چیز به نکاح تمایل دارند تا خوردنىها و آشامیدنىها.
این روایت دلیل تقدّم «النساء» را بر دیگر موارد بیان مىکند.
-علاقهى طبیعى به مادّیات، در نهاد هر انسانى وجود دارد، آنچه خطرناک است فریب خوردن از زینتها وجلوههاى آن، وعدم کنترل دلبستگىهاست. « زُیِّنَ لِلنَّاسِ...»
- جلوهى دنیا براى مردمِ عادّى است، نه افراد فرزانه. «زُیِّنَ لِلنَّاسِ»
- علاقهى بیش از حدّ به زن وفرزند، بیش از هر چیز مایهى دلبستگى انسان به دنیا مىگردد. «حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ»
- مراقب باشیم که زینتها وجلوههاى دنیا، مقدّمهى غفلت از آخرت است. «زُیِّنَ لِلنَّاسِ ... وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»
- یکى از عوامل بد عاقبت شدن، شیفتگى و دلبستگى به دنیاست. زیرا عاقبت نیکو تنها نزد خداست. «زُیِّنَ لِلنَّاسِ ... وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»
- یکى از شیوههاى تربیتى، تحقیر مادّیات و بیان عظمت معنویات است. «ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»
- بهترین راه براى کنترل علائق مخرّب، مقایسه آن با الطاف جاودانهى الهى است. «وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»
- چرا خود خداى تعالى، دنیا و آنچه در آن است را در نظر انسان زینت مىدهد؟ و آیا او است که انسانها را با این گول زنک، گول مىزند؟ حاشا بر ساحت مقدس او که انسان را به خلاف واقع بیفکند، و به او چنین وانمود کند که عوامل دنیایى مستقل در تاثیرند، و زینت دنیا هدف غایى بشر است.
آرى ساحت رب علیم و حکیم والاتر از آن است که امور خلق خود را بگونهاى اداره کند که منتهى به غایتى صالح و شایسته نگردد، چگونه چنین چیزى امکان دارد؟ با اینکه خودش فرمود:
"... إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ..." ﴿۳﴾ - الطلاق
... خدا همه تدابیر خود راى به نتیجه مىرساند...
و نیز فرموده:
"... وَاللّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ..." ﴿۲۱﴾ - یوسف(ع)
... و خدا بر فرمانهاى خود مسلط است...
بلکه اگر بنا باشد این گول و فریب را مستند به کسى بدانیم، باید بگوئیم که مستند به شیطان است، هم چنان که خود خداى تعالى فرمود:
"وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ ..." ﴿۴۳﴾ - الانعام
و نیز فرمود:
"وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ ..." ﴿۴۸﴾ - الانفال
که هر دو آیه چند آیه ی دیگر، این فریبکاریها را به شیطان نسبت مىدهد.
بله این مقدار را مىتوان مستند به خدا کرد که خدا اجازه چنین فتنهگریهایى را به شیطان داده، تا (هم خود او به کمال شقاوت خود برسد) و هم مساله آزمایش بندگان تکمیل گردد، و زمینه تربیت بشر فراهم شود، هم چنان که در سوره عنکبوت فرمود:
"أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ" ﴿۲﴾
"وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ" ﴿۳﴾
"أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ أَن یَسْبِقُونَا سَاء مَا یَحْکُمُونَ" ﴿۴﴾
آیا مردم مىپندارند به صرف اینکه بگویند ایمان آوردیم دست از آنان بر مىداریم، و آزمایش نمىشوند،
با اینکه ما امتهایى راى که قبل از ایشان بودند آزمودیم، آرى باید خدا معلوم کند چه کسانى راست مىگویند، و چه کسانى دروغگویند،
و یا بدکاران مىپندارند ما راى شکست مىدهند؟! چه زشت پندارى کردند.
آیه شریفه:
"... کَذَلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ..." ﴿۱۰۸﴾ - الانعام
را هم مىتوان بر همین اذن حمل نمود، هر چند ممکن هم هست به معنایى که ما در سابق در ذیل آیه:
"إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا" ﴿۷﴾ - الکهف
بیان کردیم حمل نمود.
و بهر حال تزیین و جلوهگرى دنیا در نظر مردم دو جور تصور مىشود، یکى براى اینکه بنده خدا باین وسیله یعنى به وسیله دنیا به آخرت برسد، و خشنودى خداى را در مواقف مختلف زندگى و با اعمالى گوناگون و به کار بردن مال و جاه و اولاد و جان به دست آورد. و این خود سلوکى است الهى و پسندیده، که خداى تعالى این گونه مشاطهگریها را به خودش نسبت داده، و در آیه هفتم سوره کهف بیان شریفش گذشت.
و نیز در آیه:
"قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِیَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ..." ﴿۳۲﴾ - الاعراف
مىفرماید:
"بگو چه کسى زینت دنیایى را که خدا براى بندگانش درست کرده و نیز رزق پاکیزه را حرام نموده است؟".
قسم دیگر جلوهگرى دنیا در نظر خلق زینتگرى دنیا است به این منظور که دلها شیفته دنیا شده، و متوجه آن و غافل از ما وراى آن شود، و از ذکر خدا بى خبر گردد، این قسم جلوهگرى تصرفى است شیطانى و مذموم که خداى سبحان آن را به شیطان نسبت داده، و بندگان خود را از آن بر حذر داشته، و هم چنان که گذشت فرموده:
"...وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ" ﴿۴۳﴾ - الانعام
و نیز از قول شیطان حکایت فرموده که عرضه داشت:
"... رَبِّ بِمَآ أَغْوَیْتَنِی لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ" ﴿۳۹﴾ - الحجر
پروردگارا به خاطر اینکه مرا اغوا کردى من هم همه بندگان تو را در زمین از راه زینت دادن زندگى گمراه خواهم کرد.
و نیز فرموده:
"... زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ..." ﴿۳۷﴾ - التوبه
... وچون شیطان اعمالشان را برایشان زینت مىدهد...
و آیاتى دیگر نظیر اینها.
این قسم جلوهگرى هم گاهى و از جهتى به خدا نسبت داده مىشود، البته در طول نسبتى که به شیطان دارد. و این بدان جهت است که شیطان و هر سببى از اسباب خیر و یا شر آنچه عمل مىکند و هر دخل و تصرفى که در ملک خدا دارد به اذن خود او است، تا اراده خدا و مشیت او نافذ شود، و با نفوذ امر او، امر صنع و ایجاد منتظم گردد، و در نتیجه رستگاران با اراده و اختیار خود رستگار شوند، و مجرمین هم با سوء اختیار خود از رستگاران، ممتاز و جدا گردند.
با بیانى که گذشت روشن شد که مراد از فاعل جلوهگرى که در آیه: "زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ..." نامش برده نشده، خداى سبحان نیست. براى اینکه هر چند علاقه به شهوات نسبتى به خدا دارد اما با این تفاوت که علاقه صحیح و صالح به طور استقلال، و علاقه مذموم و غافل کننده بطور اذن به او مربوط مىشود الا اینکه در آیه شریفه به خاطر اشتمالش بر علاقههایى که یقینا منسوب به خدا نیست و بیانش مىآید، ناگزیر رعایت ادب قرآن اقتضا مىکند که این جلوهگرى را به غیر خدا (چون شیطان و یا نفس) نسبت دهیم.
درستى سخن بعضى از مفسرین که فاعل جلوهگرى را شیطان دانستهاند از اینجا روشن مىشود، براى اینکه حب شهوات امر مذمومى و ناپسندى است و خدا آن را در نظرها زینت نمىدهد، و همچنین حب کثرت مال که آن نیز امرى است مذموم آنچه مستند به خدا است همان حسن المآب و جنات است، که در آخر این آیه و آیه بعدیش به خدا نسبت داده شده است.
[فساد نظریه بعضى از مفسرین که گفتهاند حقایق و طبایع مستند به خدا است، پس حب مال و لذائذ دنیوى مستند به خداى تعالى است]
با این بیان فساد نظریه بعضى از مفسرین روشن مىشود که گفتهاند: از آنجا که زمینه سخن در این آیه شریفه بیان طبیعت بشر است به هیچ وجه نمىتوان حب ناشى از این طبیعت و هر چیز دیگرى را که از آن ناشى مىشود به شیطان نسبت داد، تنها امورى از قبیل "وسوسه" که عملى زشت را در نظر زیبا جلوه مىدهد مىتوان به شیطان نسبت داد.
سپس همین مفسر گفته: "به همین جهت قرآن کریم تنها تزیین اعمال را به شیطان نسبت مىدهد، و مىفرماید:
"إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ..." ﴿۴۸﴾ - الانفال
و نیز مىفرماید:
"...وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ" ﴿۴۳﴾ - الانعام
و اما حقایق و طبایع اشیا، مستند به او نمىشود بلکه تنها مستند به خالق حکیمى است که شریکى ندارد، هم چنان که خداى عز و جل فرموده:
"إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا" ﴿۷﴾ - الکهف
و نیز فرموده:
"... کَذَلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ..." ﴿۱۰۸﴾ - الانعام
که در همه این موارد سخن از امتها است، که در حقیقت سخن از طبایع جامعهها است این بود گفتار آن مفسر.
وجه فساد گفتارش این است که هر چند استناد داشتن حقایق و طبایع اشیا به خالق حکیم و بىشریک سخن درستى است، و لیکن اینکه گفته است در آیه شریفه سخن از طبیعت بشرى و انگیزههاى آنست، اشتباه کرده، براى اینکه توجه فرمودید که گفتیم این سوره در مقام بیان این نکته است که خداى سبحان، قیوم بر تمامى شؤون خلایق، و بر تدبیر آنها، و ایمان و کفر، و اطاعت و عصیان آنها است خلایق را خلق نموده و بسوى سعادتشان هدایت فرمود، و کسانى که در دین او نفاق ورزیدند، و یا به آیات او کافر شدند، و یا با ایجاد اختلاف در کتاب آسمانى بغى و فساد کردند، و خلاصه تمام کسانى که شیطان را اطاعت و هواى نفس را پیروى نمودند، نتوانستند خدا را بستوه آورده، و بر او غالب شوند و قیومیت او را تباه کنند، بلکه هم چنان تمام عالم در تحت قیمومت و قدرت تدبیر اویند و او است که امر خلق را به واسطه قانون علیت، تدبیر مىکند، تا راه براى اجراى سنت امتحان باز شود پس همانطور که او خالق طبایع موجودات و قواى آنها است، خالق تمایلات و افعال آنها نیز هست، او است که همه موجودات و مخصوصا انسان را به سوى جوار قرب و کرامت خود براه انداخته، و این راه را برایش گشوده، و همو است که به ابلیس اذن داده و از وسوسه کردن مردم جلوگیریش نکرده، و انسانها را هم از پیروى وسوسههاى او مانع نشده، هم انسان را و هم دشمن او را آزاد گذاشته، تا امر امتحان تمام شود، و معلوم گردد که چه کسانى ایمان دارند، و از همین طبقه گواهانى بگیرد، (تا فردا دیگران نگویند نمىتوانستیم ایمان آوریم).
- روایت کردهاند که پیامبر گرامى(ص)، روزى به «اشعث» داماد «حمزه» فرمود: آیا از دختر «حمزه» فرزندى ندارى؟ پاسخ داد: چرا اى پیامبر خدا! از او پسرى دارم و اى کاش ثروت بسیارى داشتم و در راه سلامت و موفّقیت او انفاق مىکردم.
پیامبر(ص) فرمود: آرى؛ چرا اینگونه نباشد؟ مگر نه اینکه فرزندان، روشنى چشم پدران و مادرانند و در همان حال مایه ترس و بخل و حزن و اندوه آنان؟
سخن آخر: مصادیق جلوههاى دنیا که در آیه ذکر شده، با توجّه به زمان نزول آیه است و مىتواند در هر زمانى مصادیق جدیدى داشته باشد. طلا و نقره، کنایه از ثروت اندوزى، و اسب کنایه از مرکب و وسیلهى نقلیّه است. جلوه های دنیوی با توجه به فطرت انسان وجود دارد اما مهم این است که بتوان آنها را در مسیر درست و خدایی هدایت کرد و به تمام شئون زندگی رنگ خدایی داد چرا که:
صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدونَ../138 بقره
این است نگارگرى الهى و کیستخوشنگارتر از خدا...
تکلیف امروز دوستای عزیزم:
حفظ آیه به همراه ترجمه و کاربرد
التماس دعا